۱۴۰۳.۱۰.۲۳

قریب به یک سال پیش بود که در پی طوفان‌ الاقصی، وهب رامزی سفری به جنوب لبنان داشت که در جریان این سفر، از ۴ اردوگاه آوارگان فلسطینی بازدید کرد. دستاورد این سفر، برای وهب رامزی نمایشگاهی شد که چند روزی است در موزه هنرهای معاصر فلسطین میزبان نگاه دغدغه‌مندان هنر مقاومت است.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی به نقل از فارس، هنر انقلاب اگر معنای خود را از آرمان انقلاب اسلامی و منشور هنر خمینی کبیر گرفته باشد (که گرفته است)، نیروی پیشران خود را مرهون تلاش‌های هنرمند انقلاب اسلامی است. هنرمند انقلاب اسلامی، صرفا یک تکنسین نیست که سوژه خود را موضوعاتی از جنس انقلاب اسلامی قرارداده؛ او ذاتا یک انقلابی است.

او در سمتی از تاریخ ایستاده که آرمانش را از انقلاب اسلامی گرفته؛ خود هنر انقلاب هم نه یک سبک و گونه هنری در معنای فرمی است و نه مجموعه‌ای از شعارها و ایده‌های علوم انسانی به عنوان سوژه و موضوع؛ هنر انقلاب منظری است که هنرمند انقلاب از دریچه آن به پدیده‌ها می‌نگرد و وقایع را رصد می‌کند؛ آنگاه ملهم از فضای ذهنی خود و در ارتباط با محیط پیرامونش، قلم به دست می‌گیرد (قلم مجاز ابزار هنری که می‎تواند قلم، قلمو، دوربین یا هر چیز دیگری باشد) و یک «آن» هنری را ثبت می‌کند.این «آن»، یک جسم بی‌جان یا تصویر راکد نیست و عمدتا راوی است؛ پویا است و مخاطبش را دعوت به گفت‌وگو می‌کند. در همین نقطه است که مساله بازنمایی آثار هنری در بستری که امکان به گفت‌وگو نشستن را فراهم می‌کند ضروری می‌نماید. در واقع ظرفیتی که هنر انقلاب برای مفاهمه با مخاطب ایجاد کرده، ظرفی می‌طلبد تا به تمامه منقح شود. مساله بازنمایی آثار هنری، نه به عنوان اضافه‌ای تزئینی بلکه به منزله تلاشی برای تکمیل چرخه هنرگردانی، نیازمند توجه ویژه است که پیش‌تر نگارنده در یادداشتی با اشاره به شأنیت هنرگردان، مواردی را برای نیل به این مقصود احصاء کرده بود.

هنر در دل جنگ

با این وصف، مفاهیم انقلابی در قلب و روح هنرمند سریان کرده و گویی این سیر آفاقی اوست که در کلام و قلمش هویدا شده؛ در عصری که رسانه‌های روشنفکری در عین حال که فریاد «هنر برای هنر» سر می‌دهند و مدعی هستند تنها ارزش فرمی و تکنیکی اثر برای‌شان مهم است و کاری به مضمون اثر ندارند، شاخص‌ترین آثار هنری را علیرغم ویژگی‌های تکنیکی ارزشمندشان، نادیده انگاشته بلکه ناجوان‌مردانه سانسور می‌کنند و مورد هجمه قرار می‌دهند، وهب رامزی، هنرمند برجسته عکاس کشورمان بی‌توجه به این بی‌مهری‌ها و بعضا بدطینتی‌ها، همچنان از آرمان‌هایش صحبت می‌کند؛ این بار اما با نمایشگاهی که خود یک اثر هنری است.

قریب به یک سال پیش بود که در پی طوفان‌الاقصی، وهب رامزی سفری به جنوب لبنان داشت. او در جریان این سفر، از چهار اردوگاه آوارگان فلسطینی بازدید کرد. دستاورد این سفر، برای وهب رامزی نمایشگاهی شد که چند روزی است در موزه هنرهای معاصر فلسطین میزبان نگاه دغدغه‌مندان هنر مقاومت است. نمایشگاه اگرچه نتیجه تلاش وهب رامزی است اما، این، همه نیست؛ توشه این سفر طبق مشهورات رایج چنین برنامه‌هایی باید چند فریم عکس می‌بود؛ وهب رامزی اما با خود کلید آورده است؛ کلیدهایی که عمرشان از اسرائیل بیشتر است؛ او روایتی از انسان فلسطینی را با هم‌نشانی عکس و کلمه و دیگر المان‌های تصویری و حسی ارائه کرده تا ما به روشنی درک کنیم که چرا، آن ها از مقاومت خسته نمی‌شوند. در ادامه بخشی از گفت‌وگوی بلند ما با وهب رامزی را از نظر میگذرانید؛

تصویری از آوارگان فلسطینی با چکاندن دکمه شاتر

از ایده عکاسی تا سفر به اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی

فارس: ایده راه‌اندازی این نمایشگاه از کجا آمد؟ اساسا سفری که شما به منطقه جنوب لبنان داشتید و از اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی بازدید کردید، با چه رویکردی ترتیب داده شد؟ آیا طوفان‌الاقصی در شکل‌گیری این ایده نقش داشت؟

رامزی: هرچند این سفر بعد از طوفان الاقصی اتفاق افتاد، اما مقدمات آن از قبل چیده شده بود. از چند سال قبل این موضوع برایم مهم بود و در سفرم به سوریه پررنگ‌تر شد. اینکه مساله فلسطین به عنوان یک آرمان پذیرفته شده، شاید باعث شده ناخواسته (برخی که کم هم نیستیم) دچار جداسازی مسئله فلسطین از فلسطینی‌ها شدیم‌.

دچار غفلت شدیم که فلسطین به خودی خود چندان ویژه نیست. این در ذهن من بود که فلسطین، فلسطینی دارد. بعد از طوفان الاقصی (که یک نقطه طلایی بود و تاریخ مقاومت را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد) این فرصت به وجود آمد که می‌شود درباره فلسطینی‌ها حرف زد. متاسفانه شرایط به گونه‌ای شده که گویا باید فلسطینی‌ها به خاک وخون کشیده شوند تا دیده شوند و وجدان بشری حساس شود. به همین دلیل است که می‌بینیم هفتم اکتبر فتح بابی شده که می‌شود درباره انسان فلسطینی صحبت کرد.ما نیز با همکاری و زحمت‌های دوستان در مرکز هنری رسانه‌ای سلوک از این فرصت پیش آمده بهره جستیم و برای ملاقات با انسان فلسطینی به اردوگاه‌ آوارگان فلسطینی در لبنان رفتیم.

پناهنده‌ای یا جنگ‌زده‌؟

فارس: در کشور خودمان در دوران جنگ تحمیلی، تعداد قابل توجهی از هم‌وطنان ساکن شهرهای جنوب و جنوب‌غرب که مورد تجاوز رژیم بعث عراق قرار گرفته بودند، در شهرهای دیگر، اسکان داده شدند؛ تعبیری که در مورد این افراد در افواه جاافتاده بود، اصطلاح «جنگ‌زده‌ها» بود. تعبیری که فقط ناظر به توصیف وضعیت ایشان نبود و گویا، خواسته یا ناخواسته، نوعی از تحقیر در آن نهفته بود؛ در نسبت اردوگاه‌هایی که شما از آن‌ها بازدید داشتید با مردم آن منطقه از لبنان هم، چنین موضعی برقرار بود؟

رامزی: زندگی در اردوگاه اینطور است که مهمان ناخوانده هستی و برای میزبان یک سری مصائب و مشکلات درست می‌کند.وضعیت اردوگاه‌ها خیلی بد است. خیلی از امکانات را ندارند؛ وضعیت کار و ازدواج و زندگی شان دشوار است. از حقوق شهروندی محروم هستند.

اما یک چیز در این میان بسیار درخشان است؛ اینکه در مورد فلسطینی‌ها می‌گویند «پناهنده»؛ این‌ها می‌گویند من پناهنده نیستم؛ من فلسطینی هستم. پناهندگی جهت‌دهی دارد. از سوی دیگر وضعیت زندگی در اردوگاه فلاکت و نکبت و دور از شان انسانی است به جهت محیط زندگی و امکانات اولیه زندگی در پایین‌ترین سطح ممکن است. این مساله ۷۵ سال طول کشیده است. اینها در چنین شرایطی امید به زندگی دارند که تبدیل به سبک زندگی شده است. باید کنار می آمدی و دو ملیتی بودن را می‌پذیرفتی؛ در چنین شرایط بدبختی و بیچارگی و از بازگشت دم می زنند.

تصویری از آوارگان فلسطینی با چکاندن دکمه شاتر

فارس: خانم ساجده ابراهیمی در این سفر همراه شما نبودند ولی روایت‌ها به گونه‌ایست که گویی در کنار شما بوده و رنج انسان فلسطینی را درک کرده است؛ همکاری شما با ایشان چطور شکل گرفت؟

رامزی: سفر ما دو نفره و با همراهی آقای امیرحسین خلیلی بود؛ ایشان مشغول تولید یک مستند بودند. خانم ابراهیمی اما علاوه بر جلسات متعددی که به‌صورت مشترک داشتیم، سراغ برخی منابع مکتوب و مستندات مرتبط با اردوگاهای فلسطینی هم رفتند. همچنین با تعدادی از افراد ساکن در اردوگاه‌ها که در این سفر و در خلال گفت‌وگوها با ایشان ارتباط گرفته بودیم، تماس گرفتند و از این طریق اطلاعاتشان را تکمیل کردند. البته خود ایشان قبلا تجربه سفر به لبنان را داشتند که نگارش کتاب «خارج از پروتکل» نتیجه همان سفر است.مجموع این منابع موجب شد که هم روایت سوژه‌های نمایشگاه شکل بگیرد و هم کتاب عکس‌روایت «بازگشت» تألیف شود که در واقع این نمایشگاه، بخشی از آن کتاب است.

همنشینی عکس و متن

فارس: اجازه بدهید کمی هم به قالب و فرم نمایشگاه بپردازیم؛ عکس‌روایت دقیقا چیست؟ یک قالب جدید هنری و ابداع وهب رامزی است؟ آیا هر نوعی از همنشینی عکس و متن را می‌توان در همین قالب دید؟ و نهایتا اینکه آیا برگزاری چنین نمایشگاهی مسبوق‌به‌سابقه هست؟

رامزی: ما به عکس‌نوشت عادت داریم اما عکس‌روایت یک چیز جدید است. اما این نکته را بگویم که ما ادعا نداریم که برای اولین بار است که نمایشگاهی را در این قالب برپا کرده‌ایم. برای صحبت در خصوص این فرم، باید از عکس شروع کنیم؛ عکس محصولی ساکت و آرام و شاید پنهان است؛ وقتی عکاس چیزی را ثبت می‌کند، عکس، آن لحظه را در خودش پنهان می‌کند. این عکس را باید به حرف درآورد. عکس به‌خودی خود کارکرد دارد اما چیزی عکس را بیرون از خودش به حرف درمی‌آورد. عکس پر از حرف است؛ اما بیرون خودش جملات ساخته می‌شوند و چیزی گفته می‌شود.

عکس به تنهایی موضع پنهان دارد. اما به تنهایی نمی‌تواند بنشیند. وقتی مثلا در مجله قرار بگیرد، باز یک چیزهایی در بیرون عکس کمک می‌کند. هر عکسی، با کسی که آن را روایت کرده، تاریخی شده است. در این فرم از کار، عکس، تزئینی برای متن نیست؛ همانطور که متن، توضیحی برای عکس نیست. روایت‌ها قرار نیست توضیح اجزای عکس یا حتی قصه عکس باشند. اما همنشینی عکس و روایت، حاصل یک نگاه مشترک به سوژه است.

با توجه به این معنی، برپایی نمایشگاه عکس‌روایت رایج نبوده و طبیعتا ایجاد هماهنگی برای اجرایی کردن این ایده به آسانی امکان‌پذیر نیست؛ علاوه بر این خود نمایشگاه، صرفا یک مکان، به‌عنوان عنصری خنثی که محل برگزاری یک رویداد تلقی شود، نیست. یکی از دلایلی که باعث شد برپایی این نمایشگاه، یک سال پس از سفر ما، محقق شود، مصائبی است که از همین ناحیه با آن مواجه بودیم. تاکید می‌کنم از نظر ما، نمایشگاه صرفا ویترین نیست بلکه خود یک محصول است؛ اینجا معماری، فضاسازی، ابعاد، رنگ، نور، بافت و حتی متریال اهمیت پیدا می‌کند.

ما سعی کردیم تجربه‌ای که در اردوگاه داشتیم را به اینجا منتقل کنیم. نمایشگاه چیزی نیست که ما به آن وارد شویم و در خلاء چند عکس ببینیم بدون درنظر گرفتن ابعاد و نسبت‌ها؛ در نمایشگاه نسبت ابعاد با معماری فضا، رنگ و غیره، موضوعیت دارد. برخی دوستان پیشنهاد می‌دهند همین نمایشگاه را در جای دیگری برگزار کنیم.

با توضیحاتی که اشاره شد، عملا این کار امکان حقیق ندارد. ما میتوانیم نمایشگاه دیگری را در مکان دیگری به تناسب فضا و معماری آنجا طراحی کنیم ولی قطعا، آن، نمایشگاه دیگری است که از قضا به لحاظ موضوع و سوژه با نمایشگاه حاضر قرابت دارد. اینکه می‌گوییم نمایشگاه یک محصول مستقل است منظور این است که نگاه ما به خود نمایشگاه به مثابه یک اثر هنری است.

ملاقات انسان فلسطینی در عکس‌های رامزی

فارس: در مورد خود عکس ها، کمی بیشتر صحبت کنیم؛ گونه‌های مختلفی از عکاسی در این نمایشگاه قابل رصد است؛ در این میان به‌نظر میرسد سراغ عکس صحنه‌پردازی شده هم رفته‌اید؛ آیا در این خصوص، شما از بین ژانرهای مختلف، دست به انتخاب زده‌اید؟

رامزی: اگر به عکس صحنه‌پردازی شده در معنای بسیط آن نگاه کنیم، بله؛ هم در این سفر و هم در بسیاری از عکس‌های هنری و پرتره ما در حقیقت با عکس صحنه‌پردازی شده مواجهیم. اما در معنای حرفه‌ای و تخصصی اگر بخواهیم گفت‌وگو کنیم و عکس صحنه‌پردازی شده را به عنوان یک ژانر در عکاسی بررسی کنیم که ما جهانی را خلق می‌کنیم و کارگردانی و دکوپاژی صورت میگیرد و...، خیر؛ ما در این سفر ابدا به این سمت نرفتیم. این تصاویری که می‌بینید به آن صورت نیست.

گونه‌ای که شخصا بیشتر دوست دارم، عکاسی پرتره است که در این نمایشگاه هم پر رنگ است. اینکه پرتره چگونه در خدمت هدف ما قرار می‌گیرد البته، به خالق آن بستگی دارد. نقطه شروع ما اما این بود که ما میخواستیم به ملاقات انسان فلسطینی برویم؛ اینجا اگرچه محیط و جغرافیا و به طورکلی میزانسن، بسیار تاثیرگذار بودند اما در درجه دوم اهمیت قرار داشت.

فارس: برای نمایشگاه، پیوست رسانه‌ای خاصی مدنظر دارید؟

رامزی: چکاندن دکمه شاتر، نقطه اوج عکاسی است؛ اما عکاسی یا عمل عکاسانه از خیلی قبل‌تر از آن شروع می‌شود و تا بعد از آن هم ادامه دارد. اگر ما فکر کنیم همین‌که ما عکس را گرفتیم و آن لحظه را ثبت کردیم، پس کارمان تمام شده، درست نیست؛ چراکه کارمان تمام نشده است.

با این توضیح، اگر قائل به این باشیم که ما باید حرفی بزنیم و حرفی برای گفتن داشتن باشیم، رساندن حرفمان به دست مخاطب، یک بخشی از عمل عکاسانه و بخشی از کار هنرمندانه است؛ حال این عمل می‌تواند به صورت فردی، جمعی یا تشکیلاتی و نهادی صورت بگیرد. از همین زاویه ما فکرهایی کردیم و بازدیدهای گروهی در برنامه داریم و به‌زودی برگزاری یک سری نشست و رویداد در محل نمایشگاه در دست طراحی و اجرا داریم. اما از همه مهم‌تر این است که این کار اصطلاحا چهره به چهره و نفر به نفر منتقل شود و هر کسی آن را دید و پسندید آن را به نفر بعدی معرفی کند و افراد به این صورت بیایند و کار را ببیند. البته این را فقط برای نمایشگاهی که ما در حال برگزاری آن هستیم نمی‌گویم و این در مورد مواجهه با هر نوع اثر هنری مشابه این کار، می‌تواند صدق کند.

در خصوص تولیدات تصویری و ویدئویی هم، یک سری اقدامات انجام داده‌ایم، اما بیشتر در تلاش هستیم که این اقدامات دعوت‌کننده باشد تا توضیح دهنده و اسپویل کننده؛ نکته این جاست که ما در این نمایشگاه، سعی کردیم تجربه‌ای را به مخاطب ارائه دهیم که آن تجربه را با موبایل و تلفن همراهش نمی‌تواند به دست بیاورد. البته ممکن است در یک مقطعی تور مجازی هم برگزار کنیم، اما آن تور مجازی هم قطعا تجربه‌ای نیست که در فضای حقیقی قابل مشاهده و قابل ارائه به مخاطب است.

«زیست سلوکی»

فارس: از سوال و جواب ابتدایی متن وام می‌گیرم؛ میخواهم بدانم «زیست سلوکی» شما، چقدر در شکل‌گیری ایده نقش داشت؟ در ادامه، در پیاده کردن این ایده و در فرم و قالب آن، سلوک چطور امضای خود را پای کار آورد؟

رامزی: در مقام پیاده سازی، هماهنگی های اجرایی و عملیاتی اساسا همراهی دوستان ما در مرکز هنری رسانه‌ای سلوک، امکان برگزاری نمایشگاه را میسر کرد. بنده البته از چندسال قبل به همنشینی عکس و متن فکر می کردم. در سفر اربعینی که همان سال‌ها در قالب یک گروه رسانه ای، به عنوان مسئول تیم عکاسان حضور داشتم، یک نویسنده در مسیر مشایه ما را همراهی میکرد.

خروجی آن سفر تبدیل شد به کتابی به نام «به سفارش مادرم»؛ این ایده اما آنجا به شکل خاطره‌ای باقی ماند و تکرار نشد؛ اما آن جایی که زلف ما به مرکز سلوک گره خورد دقیقا در همین نقطه عکس و روایت بود. قالبی با عنوان روایت عکاسانه؛ همنشینی با رفقای سلوکی هم فرصتی برای یادگرفتن بود هم امکانی برای تازه کردن تجربیاتی که پیش‌تر داشتیم. از این جهت باید گفت این کار محصول مرکز سلوک است؛ اما اینکه چنین تجربه‌ای می تواند در خارج از سلوک هم تکرار شود بستگی به این دارد که ما چقدر بتوانیم در انعکاس آنچه هدف اولیه و غایی این نمایشگاه بوده، موفق عمل کنیم. به نظر میرسد ظرفیت‌هایی که این قالب هنری میتواند در اختیار هنرمند و مخاطبان هنر قرار دهد، به میزانی هست که در سایر موضوعات هم محل رجوع و الهام‌بخش باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha